- ۰ نظر
- ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۴۷
این عکس که چگونگی اتصال نورونها در مغز انسان را نشان میدهد، با چندین هزار برابر بزرگنمایی گرفته شده است. این هرمهای عصبی در بخش جلویی کورتکس وجود دارند و حدس زده میشود که در فرآیند شناخت دخیل باشند.
شکاف سلولی و همنشینی ژنها
این عکس که از چگونگی همنشینی ژنها بر روی کروموزمهای انسان گرفته شده، نشان میدهد که در حلقه اتصال دو کروموزم حجم انبوهی از پروتئین وظیفه تنطیم ویژگی های انسان را بر عهده دارند. این عکس کمک بزرگی به علم ژنتیک کرده است.
* شبکیه چشم موش
این عکس که از شبکیه چشم یک موش یکساله گرفته شده، حلقه بزرگ داخلی و ساختار شبکیه چشم را به وضوح نشان میدهد.
* چگونگی سفید شدن رنگ مو
در این عکس رشته اصلی تار موی به رنگ آبی دیده میشود و تارهای صورتی رنگ، ماده شیمیایی است که از طریق پیاز مو در داخل موها تزریق میشود و رنگ موها به مرور خاکستری و بعد، سفید میشوند.
* شبکه عصبی ماهی
در این عکس شبکه عصبی ماهی با رنگ سبز به تصویر کشیده شده است.
* کلیه موش
در این عکس چگونگی عملکرد کلیه در بدن موش به تصویر کشیده میشود. بر اساس این عکس، دو پروتئین در فرآیند کلیه دخیل هستند. پروتئین سبز رنگ که وظیفه ارتباط کلیه با بدن را بر عهده دارد و پروتئین قرمز که آلودگیهای خون را تصفیه میکند.
* فلسهای بال پروانه
این عکس چگونگی ساختار بال پروانه ماداگاسکاری را نشان میدهد. این پروانه دارای دمی به اندازه 15 سانتیمتر است. همچنین طول بالهای این حشره به 20 سانتیمتر میرسد.
آیا امکان داره65 برابر 64 باشه؟؟؟؟
اول اینو ببین بعد بگو نه.!#!#!
راه رسید ن به خدا
گفت وگو بین بنده وخدا
خدا:بنده ی من نماز شب بخوان وآن یازده رکعت است.
بنده:خدایا خسته ام نمی توانم.
خدا:بنده ی من دورکعت نمازشفع ویک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده:خدایاخسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدارشوم.
خدا:بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان.
بنده:خدایا سه رکعت زیاد است.
خدا:بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده:خدایا امروزخیلی خسته ام آیا راه دیگری نیست؟
خدا:بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر وروبه آّسمان کن وبگو یاالله.
بنده:خدایا من در رختخواب هستم اگر بلندشوم خواب از سرم می پرد.
خدا:بنده ی من هما جاکه دراز کشیده ای تیمم کن وبگویاالله.
بنده:خدایاهواسرد است نمی توانم دستانم را اززیرپتو دربیاورم.
خدا:بنده ی من دردلت بگو یا الله ما نمازشب برایت حساب می کنیم.
بنده اعتنایی نمی کندومی خوابد.
خدا:ملائکه ی من ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است .چیزی به اذان صبح نمانده اورا بیدار کنید دلم برایش تنگ شده امشب با من حرف نزده.
ملائکه:خداوندادوباره او رابیدارکردیم اما بازخوابید.
خدا :ملائکه ی من درگوشش بگویید پروردگارت منتظر توست.
ملائکه:پروردگارا باز هم بیدارنم شود.
اذان صبح رامی گویند هنگام طلوع آفتاب است.
خدا:ای بنده یمن بیدارشو نمازصبحت قضا می شود خورشید ازمشرق سر براورد.
ملائکه:خداوندانمی خواهی با ا و قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی راندارد شایدتوبه کرد.
بنده ی من تو،به هنگامی که به نماز می ایستی
من،آنچنان گوش فرا می دهم که انگار همین یک
بنده رادارم وتو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری.
شیخ را گفتند : علم بهتر است یا ثروت ؟شیخ بیدرنگ شمشیر
از میان بیرون آوردو مانند جومونگ مرید بخت برگشته را به سه پاره ی نامساوی تقسیم
نمود و گفت : سالهاست که هیچ خری
بین دو راهی علم و ثروت گیر نمیکند .....
مریدان در حالیکه انگشت به دندان گرفته ولرزشی وجودشان را فرا گرفت
گفتند یا شیخ ما را دلیلی عیان ساز تا جان فدا کنیم .....
شیخ گفت :در عنفوان جوانی مرا دوستی بود که با هم به مکتب میرفتیم ،
دوستم ترک تحصیل کرد من معلم مکتب شدم...
حالا او پورشه داره...من پوشه...او اوراق مشارکت دارد،ومن اوراق امتحانی...
او عینک آفتابی من عینک ته استکانی...او بیمه زندگانی.
من بیمه خدمات درمانی...
او سکه و ارز...من سکته و قرض....
سخن شیخ چون بدینجا رسید مریدان نعره ای جانسوز برداشته
و راهی کلاسهای آموزش اختلاس گشتندی